خريد و فروش عمده باتري
كودكي استفاده ميكردند خريد و فروش عمده باتري و نتوانستند از كريستاكيس و كلاس هاي تابستاني همكاران پشتيباني كنند. تفسير داده ها (ميلر و همكاران، 2007؛ اوبل و همكاران، 2004؛ استيونز و مالسلو، 2006).
گزارشهاي رسانهها همچنين توضيحات جايگزين براي ارتباط بين تماشاي تلويزيون و كمبود توجه را ناديده گرفتند. اينها شامل اين واقعيت است كه كودكان مبتلا به ADHD ممكن است تشويق به تماشاي تلويزيون در خانه شوند، زيرا به والدين مهلت مي دهد تا سطح بالاتر مراقبتي را كه اين كودكان به آن نياز دارند، مهلت دهند.
علاوه بر اين، شواهدي وجود دارد خريد و فروش عمده باتري كه نشان ميدهد كمبودهاي قابل توجه در توجه (به عنوان مثال، ADHD) عمدتاً به عوامل عصبي و ژنتيكي و تا حدي كمتر به قرار گرفتن در معرض خطرات زيستي نسبت داده ميشود و عوامل اجتماعي اهميت كمتري دارند (باركلي، 2006، 2011؛ پوزنر، روثبارت، & كلاس هاي تابستاني Sheesh، 2007؛ Rietveld، Hudziak، Bartels، و van Beijsterveldt، 2004). تحليل مجدد كريستاكيس و همكاران.
داده هاي (2004) نشان داد كه اين رابطه فقط براي 10 درصد از نمونه هايي كه بيش از 7 ساعت تلويزيون در روز تماشا مي كردند وجود داشت. همچنين، زماني كه متغيرهاي مخدوش كننده خاصي (مانند تحصيلات مادر، درآمد خانواده) كنترل شد، ارتباط بين تماشاي تلويزيون و كمبود توجه، صرف نظر از محتوا، ديگر معني دار نبود (فاستر و واتكينز، 2010).
تأثير رسانه ها بر كودكان S.L. كالورت، در دايره المعارف بين المللي علوم اجتماعي و رفتاري، 2001
1.3 رسانه هاي تجاري
رسانه ها اغلب شركت هاي خريد و فروش عمده باتري تجاري با هدف فروش محصولات به كاربران و صادرات برنامه ها در سراسر جهان هستند. پايگاه مالي تجاري، كه مشخصه تلويزيون آمريكاست، اما نه كلاس هاي تابستاني براي همه كشورها، بر نوع محتوايي كه كودكان در دسترس آنها هستند، تأثير مي گذارد. استدلال هايي مطرح شده است كه افزايش تجاري گرايي در رسانه هاي سرگرمي كودكان با افزايش نگرش هاي مادي گرايانه، ارزش هاي اجتماعي را تضعيف كرده است.
در ابتداي تلويزيون، صنعت برنامههاي آموزشي و اجتماعي زيادي را براي كودكان ايجاد كرد، تا حدي به اين دليل كه خانوادهها تلويزيون بخرند. زماني كه تعداد زيادي از صاحبان تلويزيون وجود داشت، شبكهها تلاش خود را بر فروش مخاطبان ايرانيان سايبر به تبليغكنندگان، يعني منبع درآمدشان، متمركز كردند. از آنجايي كه كودكان نسبت به بزرگسالان مخاطب كمتر و درآمد كمتري دارند، برنامههاي كودك بسيار كمتر از برنامههاي بزرگسالان در دسترس قرار گرفتند.
كودكان خردسال نيز به دليل مهارتهاي شناختي كه در محتواي رسانهها اعمال ميكنند، محدود ميشوند. به عنوان مثال، آنها معتقدند كه تبليغات براي كمك به آنها در تصميمات خريد كلاس هاي تابستاني وجود دارد. در مقابل، كودكان بزرگتر به طور فزايندهاي هدف متقاعدكننده تبليغات را درك ميكنند و بسياري از آنها در پايان خريد و فروش عمده باتري دوران كودكي نسبت به محصولات تبليغاتي بدبين ميشوند،
اگرچه هنوز هم بسياري از محصولات را ميخواهند. به كودكان بزرگتر به طور متوالي تكنيك هاي فريبنده مورد استفاده توسط تبليغ كنندگان تجاري آموزش داده شده است، اما كودكان كوچكتر ظرفيت شناختي براي درك مقاصد متقاعدكننده تجاري را ندارند.
Action for Children's TV (ACT) به يك گروه اصلي مدافع عمومي تبديل شد كه براي تنظيم تبليغات در برنامه هاي تلويزيوني كودكان آمريكايي بحث مي كرد. فشار عمومي بر صنعت تلويزيون آمريكا در طول دهه 1970 باعث شد كه پخشكنندهها (الف) ميزان تبليغات در برنامههاي كودكان را محدود كنند، (ب) از جداكنندههاي تجاري براي تقسيم آگهي از محتواي برنامه استفاده كنند، و (ج) مجريان برنامه را از فروش محصولات منع كنند. به كودكان در برنامه خود يا در بخش هاي اطراف برنامه آنها.
با اين حال، در دهه 1980، كميسيون ارتباطات فدرال (FCC)، آژانس دولتي آمريكا كه رسانه هاي پخش را تنظيم مي كند، مسير را تغيير داد و يك سياست مقررات زدايي را ايجاد كرد. كودكان ديگر به عنوان مخاطب خاصي كه نياز به حمايت دارند در نظر گرفته نمي شدند و بازار به تنظيم خود رها شد. در آن محيط مقررات زدايي، تبليغات طولاني مدت برنامه (يا برنامه هاي مبتني بر محصول) ظهور كردند. تبليغات طولاني مدت برنامه هايي بودند كه حول محصولي ايجاد مي شدند كه تبليغ كنندگان مي خواستند به كودكان بفروشند.
اكثر كودكان آمريكايي كه در دهه 1980 بزرگ فروش عمده باتري مي شدند كلاس هاي تابستاني برنامه هايي را مشاهده مي كردند كه به طور مستقيم با يك محصول خاص با تمركز بر مصرف كننده مرتبط بود و نه برنامه هايي كه به منظور تقويت رشد آنها بود. علاوه بر اين، مدت زماني كه صدا و سيما در انواع سنتي تبليغات براي كودكان صرف مي كرد افزايش يافت.
برچسب: خريد و فروش عمده باتري،